روز های بهتری می آید

چون اعتقاد دارم که روزگارِ آفتاب سوخته پوست می اندازد.

چون اعتقاد دارم  اگر غصه هست یواش یواش جاشو خوشحالی میگیره، اگه دلتنگی هست خیلی آهسته اما بالاخره دیدار رو میرسونه و اگه بغض هست به مرور لبخند ها واقعی تر میشه.

  اعتقاد دارم ، چون میدونم همونقدر که خوشحالی عمر داره، غم هم یه زمانی داره، میمیره، تموم میشه، میریزه و دوباره برگ های سبز ِ حال خوش جوونه میزنن.

 چون دیده بودم روزایی رو که تموم شد و روزگار، پوست تازه ای به خودش گرفت، شفاف، بدون لک. 

مگه میشه همیشه همینطور بمونه؟ حتی اگه داغ غصه ها روی دلمون بمونه، مطمئنم یه جایی هر چقدر دور، حال خوش روشو میپوشنه. هر چقدر دور اما در نهایت میاد و جای غصه رو پاک که نه؛ اما کم رنگ میکنه

به امید طلوع روزهای خوب

+یادداشت شماره ۵۳


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها